اطلاعات تماس معاونت املاک و موقوفات:

وقفنامه مفصل

فصل چهارم فصل سوم  فصل دوم  فصل یکم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

الحمدُ لِله الواقف عَلَی السَّرائر وَ الضَّمائر وَ الصلوة عَلی محمّد سیّد الاوایل و الاواخر و آله اَهل منزل الوَحی و مدارس الایات ما وقفت الَاَرضوُن وَ دارَت السّموات
 

امّا بعد 

فَقَد عَلِمت قیسُ بن عیلانَ انّنی اِذا قُلت اَمّا بَعد اَنّی خطیبها


ترازندۀ بنیان دار ایجاد و فرازندۀ ایوان سبعٌ شداد ، چون بر اقتضاء حکمت بالغه ، به سر پنجه قدرت کاملۀ خویش قواعد بیت پیکر جنس انس برافراخت و مشعله روان هیکل معشر بشر بیفروخت ، تولیت حلّ و عقد امور و قبض و بسط مهمّات آن با سلطان عقل باز گذارد ، که سالار سپاه نشاۀ آفرینش است و واقف رموز مدرس دانش و بینش تا زوایای صحن خاطر آن از تعلّقات اعلاق این سرای مزخرف بپردازد و سراپای حجره درونش به فروغ معرفت صانع خویش منور سازد . 

قال الله عز اسمُهُ : و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبُدون

در ذیل تفسیر این کریمه بسند شیخ صدوق «رضی الله عنه» از حضرت صادق «صلواة الله علیه» روایت میکند که گفت ریحانه نبی ، حسین «ارواحنا فداه» از سرای معلای خویش برآمد و با اصحاب چنین خطاب نمود که : 

اَیُّها النّاسِ انّ الله جلّ ذکرُه ما خَلَقَ العِباد الّا لِیَعرِفوُه فاذا عَرَفُوه عَبَدُوه وَ اِذا عَبَدُوه اِستَغنَوا بعبادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ مَنْ سِواه ، ای وَ  ربّی

هر که را دولتِ شناختِ بانیِ اعیانِ عرصۀ غیب و شهود آنچنانکه باید نصیب افتاد و سعادت پرستش عامرِ دیارِ خطۀ مُلک و مَلکوت بدانسان که شاید روزی گشت ، در هوای وی تار و پود زنّار پرستِشِ درهم و دینار از هم گسیخت و در رضای او عرض و طولِ غُبارِ بستگیِ مِلک  و غفار دَرهم درید و سپس آئینۀ ضمیر حقیقت پذیرش ، هیچگاه زنگ تعلق از این دار غرور نپذیرفت . و شاهباز همت والا نهمتش هرگز سایۀ التفات بر این قنطرۀ عبور نینداخت . 
فانّ الدُّنیا رَنِقٌ مشربُها رَدِغٌ مشرعُها یُونِق منظرُها ویُوبِق مَخبَرُها غُرورٌ حائلٌ وَضَوٌء آفلٌ و ظِلّ زائلٌ و سِنادٌ مائلٌ 

و اینگونه مردم سعادتمند بالفرض اگر بتمام کنوز دنیا و خزائن ارض 

مِمّا تنفّست عَنه معادنُ الجبال وَ ضحکت عنه اصدافُ البِحآر من فلزّ اللُّجین و العقیان و نثارةِ الدُّرِ و حصید المَرجان

 دست استیلا پیدا نموده و در جمیع مزارع معموره و املاک عالم 
مِن کُل بَرّةٍ سمراء وَ روضةٍ خَضراءو اریافٍ مُحدقة و عراص مُغدقة و زرُوع ناضره و جَنّات عامرة 

حق تصرّف بهمرسانیده باشند هم در طعنشان نمیتوان گفت که سودای سیم و زر در سر دارند و عشق آب گل در دل ، چه این گروه عاقبت پژوه وقتیکه ببازار تحصیل رضای ملک الملوک هر دو جهان گذرند و خواهند که سپاس عوارف ولیّنعمتِ کُلّ عوالم امکان گذارند تمامت آن منقول بر در دکّه دلّاله 

هَل ادلّکم علی تِجارة تُنجیکُم 
در ساعتی مصروف سازند و جمله این اصول در خریداری کالای 
شجرة الخُلد و ملک لا یبلی 
تا ابد موقوف دارند . امام ابوعبدالله جعفر ابن محمّد الصّادق «سلام الله علیه» در مدح اینگونه زخارف ستوده فرموده که : 
نِعمَ العُونُ عَلی الاخِرة الدّنیا 
و امیرالمؤمنین علی «علیه و علی آله صلواة الله» که این عجوز شوهاء را سه طلاق فرموده بود در خطبۀ این چنین کریمۀ حسناء گفته که : 
الدّنیا دار صدق لِمَن صَدّقها و دار غنی لِمَن تزوّد مِنها مسجد احبّاء الله و مَتجَر اولیاء الله اکتسبوُا فیها الرّحمة و ادّخروُا منها الجنة
و از جلائل همّتها و شرایف عزیمتهای این طایفه در اکتساب رحمت و ادّخار جنّت عمارت مساجد است و انشاء مدارس که خدایتعالی در تصدیقِ ایمان بانیِ آن عمارت فرموده 

اِنّما یَعمُرُ مَساجِدَ الله مَن آمَنَ بِالله و الیوم الاخر

و رسول «صلی الله علیه و آله» تقدیر مزدِ وی اینچنین نموده که : 
مَن بُنی مسجداً فِی الدُّنیا اعطاه الله بکل شبر منه مسیرة اربعین الف عام مدینة مِن ذَهَبٍ وَ فِضَّة و درّ و یاقوت و زمرد و زبرجد و لؤلؤ
و در خبر دیگر آمده که : 
من بنَی مسجداً کمفحص قطاة بنی لله لَهُ بَیتاً فِی الجنّة

و در حوالت اجرت خداوندآن انشاء پیغمبر «صلی الله علیه و آله» فرموده : 

مَن اعان طالب العلم ولو بالقلم المکسوُر فَکَانَّما زارَ الکعبه سبعین مَرّة
و جبرئیل خبر داده که : 
یا محمد «صلی الله علیه وسلم» اِنَّ الصّدقة علی خَمسةِ اوجه الواحدة بعشرة و الواحدة بسبعین و الواحدة بسبعین الفاً و الواحدة بمائة الف
ختم رسل میفرماید : با امین وحی گفتم : 
اخبرنی عن الواحدة بعشرة
گفت : 
ان تدفعها اِلی رَجُل صحیح البدن و الیدین و الرّجلین و العینین و الواحدة بسبعین ان تدفعها اِلی زمن و الّتی بِسَبعمِائَة اَنْ تَدفَعَها اِلیَ الوالِدَین و الَّتی بِسَبْعین اَلف اَنْ تَدْفَعها الی الاموات و الّتی بِمائَةِ اَلف اَنْ تَدْفَعَها اِلَی طالِبِ الْعِلم
الحاصل اصول این دوبنیان از مسانید صحاح اخبار و مراسیل صراح آثار در کتب و افواه بسیار است بلکه بیرون اندازۀ شمار ، ولی در خصوص مدارس ، جمله از عموم آیاتند مانند 
تَعاوَنوا عَلَی البِّر و التَّقوی
و شمول روایات چون : 
اَلا اِنَّ الله یُحِبُّ بُغاةِ العِلم
چه این عنوان مخصوص را اختراع تخطیطِ اساس در اواسط خلافت آل عباس اتفاق افتاد قاضی القضاة شمس الدّین احمد ابن خلّکان اربلی در شرح مآثر نظام الملک حسن وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی گفته : 

وَ بَنَی المدارِسَ و الرّبْطَ وَ المساجِد فِی البِلاد وَ هُوَ اوّل مَنْ اَنَشأ المدارس فَاقتدی بِهِ النّاس
و برخی از متتّبعین اهل سیر بچند سال قبل از تاریخ نظامیه بغداد از چند مدرسه نامی نشان داده اند و گفته اند نخستین مدرسه اسلام بیهقّیه است که آنرا مردم ایرانشهر بنیاد نهاده اند لیکن چون در مدرسۀ خواجه وظایف و مرسوم مقرّر بود و جِرایات معلوم مستمر ، مجمع فحول رجال گردید و منتجع رُوّادِ کمال و از اینروی نامش در آفاق چندان مذکور شد که در عِداد اوّلیات مسطور گشت : 
حَیّاک مَن لَم تَکُن تَرجُو تَحیَّتُه لَو لا الدَّراهم ما حَیّاکَ انسان
تقی الدّین احمد بن علی مقریزی در کتب المواعظ و الاعتبار میگوید که : 

وَ المَدارِس ممّا حَدَث فیِ الاِسلام و لم تَکُن تعرف فی زَمَنِ الصّحابه وَ لا التّابعین وَ اِنَّماحدث عملها بَعد الاربعمائة مِن سَنِی الهجرة وَ اوّلُ مَن حَفِظ اِنّه بَنی مدرسةً فِی اِلاسلام اَهلُ نیسابُور فَبُنِیَت بِها اَلمدرسةُ اِلبیَهقَیة و بَنی بِها ایضاً الامیر نصرِ بنِ سبکتکین اخُو السُّلطان محمود مدرسة و بنی بها ایضاً المدرسة السّعیّدیه و اشهر ما بُنِی فِی القدیمِ المدَرسةُ النِّظامیه ببغداد لِاَنَّها اوّل مدرسة قررّ بِهَا لِلفُقَهاء معالیم و کیفما کان

عمارت مدارس از آثار رواج علم است و رواج علم از آثار عمارت ملک 

قالت الفلاسفة فی فَنِّ السیاسات ان الصّنایع و العُلُوم انّما تکمل بکمال العمران الحضری
همچنان محروسه مملکت ایران 
لازالت جنّة بَین الخضارة و العمران
که در سایۀ چتر همایونِ شاهنشاه گیتی پناه فروغ بخشِ دیهیم و گاه خسرو دنیا و دین شهریار زمان و زمین وارث تاج و تخت قدیم حافظ آئین شرع قویم قطب فلک سعادت و بختیاری مرکز دایرۀ سلطنت و جهانداری طِراز کسوت خلافت و فرمان روائی نگین خاتم عظمت و کشور گشائی ، ممهد اساس مرحمت و عدالت گستری ، مشیّد قواعد عاطفت و رعیت پروری ، فرازنده اعلام دین و دولت ، فروزنده رخسار ملک و ملّت ، ابر نیسان جود و احسان ، سدّ طوفان جور و طغیان ، السلطان الاعظم و الخاقان الافخم ناصرکلمة الله و خلیفة خلیفة الله ، حامی الشّریعت الغرّاء و راعی الملّة البیضاء ، المستوی علی عرش السّلطنة الکبری و المتّکی علی سریر الخلافة العظمی ، سلطان السّلاطین و خاقان الخواقین ، ابوالمظفّر 

و للسعادة و التأیید مغناها  دار علی الخلد و التّأبید مبناها
هذا و کم کانت الدّنیا تمنّا ها دارٌ تُباهی بها الدّنیا و ساکنها
و الیُسر اصبَحَ مقرُوناً بِیُسراها فالیمُن اقبل مقروناً بیُمناها

از نتایج این مُقدّم و تالی آنکه بندگانِ خداوند معالی ، وزیر مجاهد مرابط و امیر عادل قاسط حافظ مسالح (مصالح) ثغور و قاعد عساکر منصور ، آیت مبارک فتح و نصرت و رایت مظفر ملک و ملّت ، لیث خادر غابۀ بسالت و عِرق طاهر ارومۀ اصالت مشهور ممالک ترک و تاجیک ، مشهودِ سلاطین اروپ و امریک ، قدرت بازوی بطش و سیاست و قوّت زانوی عقل و کیاست ، ترجمان صحیفۀ مجربات عُقلایِ دول و دَربان مدینۀ سیاساتِ حکماء اُوَل حکمران جملۀ نونبیانِ دولت قدیم و فرمانگذار تمامتِ غازیان ملّت قویم ، چین جبین ، قابوس سطوت و هیبت و اوج موج قاموس نعمت و نقمت آیت

فی حلم احنف فی ذکاء ایاس اقدام عمر و فی سماحة حاتم

و نمودار 

و سیفاً و انساناً و طوداً و فیلقا ستلقی به بدراً و بحراً و ضیغماً

الشّهاب الثّاقب و السهاب الساکب ، المشرفی التّبار و السّهری الخطّار ، المهنّد المسلول و المرهف المصقول ، الامیر الباسل و الصّاحب العادل ، الظلّ الممدود و الکهف المقصود ، جناب مستطاب اجلّ ارفع امجد اشرف اکرم مشیر الدولّه الحاج میرزا حسین خان سپهسالار اعظم ، وزیر امور دول متحابّۀ خارجه و ملل مختلفۀ داخله «جمع الله له بین العمر المدید و العیش الرغید و محامات الایمان و موالات السلطانً» چون بر اقتضای سالاری غازیان خون آشام و سرداری حافظان بیضۀ اسلام وجود عاقبت محمود را همواره آمادۀ جهاد با اهل طغیان و فساد میدارد ، خواست که کالای کنوز اموال نیز ضمیمۀ متاع ذات بیهمال بماند تا در بازار 

اِنّ الله اشتری مِنَ المؤمنینَ اَنفُسَهم و اموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة
بامبیع کامل درآید و ثمن تمام دریابد پس در ساعتی مسعود و طالعی میمون و زمانی مبارک و تاریخی همایون که امیر دین پرور و صاحب داد گستر را 

امید تازه و دولت قویّ و بخت جوان  جهان بکام و فلک بنده و ظفر همدم

بود ، بفرمود تا مهندسان اقلیدس اندیشه و معماران سِنّمار پیشه ، در قّبة الاسلام طهران از اراضی مجاورۀ سرایِ محروسِ وی عرصۀ را که خاکش چون زمین یونان دانش انگیز است و فرهنگ آمیز ، و هوایش مانند نسیم جنان مایۀ نشاط است و روان انبساط ، برای تاسیس ابواب البّر ، بّری شگرف اختطاط کردند و سرکاران نکته گیر و مباشران مشکل پذیر ، بنایان شیده حرفت و استادان میکلانژ صنعت و حجّاران فرهاد شعار و نجّاران بدیع کردار، جصّاصان کار آزمون و مزدوران عفریت نمون ، از هر نقطه در آن خطّه حاضر آوردند و هر یک را در سرِ شغلِ مخصوصِ خویش منصوب داشتند و بر صفت سیّاراتشان هیچ دقیقه از حرکت مهمل نگذاشتند تا پس از حمل بسی رنج فراوان ، و بذل بسی گنج شایگان ، جامعی کبیر و مدرسۀ منیع و مارستانی حصین و دبستانی قویم و کتابخانۀ محیط و گرمابۀ وثیق و آبگیری عمیق ، بلواحقها ایجاد کردند که از بریق صخره های مصقول و لمعان رخامهای املس و تلألوء مرمرهای شفاف و شعاع حجاریهای مسئونِ آن آئینۀ عقول تیره است و دیدۀ اوهام خیره ، و در ارتفاع طاق عظیم و امتداد دعائم متین و عرض ایوان مشید و طول مأذنه های رفیعش مهندس خیال در حیرتست و مساح اندیشه در دهشت ، گوئی آصفِ روزگار ایا صوفیه بوزنطیای روم را بطرفة العین در این مرز و بوم احضار نمود و یا از جانب سلیمان زمان مسخّرات الشّیاطین را بنیاد مسجد اقصای دیگر فرمود :        

بنیت المعالی ام بنیت المَنازِلا  اکُلُّ بناء انت بانیه معجز 
هو اجرها للطیب اضحت اصائلا  اصائلها للنُّور اضحت هو اجراً 
بهانا هل الامال ریان نا هلا  هی الدار امست مطرح العلم فاغتدی 

و جناب مستطاب معظّم بر حسب اختیار و اشارت اعلیحضرت اقدس همایون که عهد سلطنتش پاینده و مهر معدلتش تابنده باد این اساس جاوید اقتباس را که براستی مهبط وحی ایمانست و مطلع نیّر اسلام ، بمسجد و مدرسۀ ناصری موسوم فرمود و بتشریف این تَسمیَت صد هزار بار بر حرمت حریم و مناسک تعظیمِ آن بیفزود و آنگاه از نفایس نسخ قرآن مجید و صحف دعوات و تصانیف علوم و مؤلفّات فنون من کتب الاصولییّن و الفقه و التّفسیر و الحدیث و الحکمة و الطّب و الادب و غیرها بقدر حاجت و از امتعه و اثاث و بسط (بساط) و اعراض لازمه من القدور و المصافی و القصاع و البواطی و الانماط و الاوانی و الزّلّیات و القوالی و غیرها باندازۀ ضرورت که تفصیل آنها نگارش خواهد یافت از اموال خاصّۀ خویش برای آن ابنیۀ مشیّد معد و ممهّد داشت پس بر حالیکه متکلّم عقل در عنوان صدقات جاریات از در استشهاد کریمۀ 
وَ افَعلوُا الخیر لَعَلَّکُم تُفلِحون
تلاوت میکرد و مستمع رضا در خاصۀ باقیات صالحات بلسان تصدیق صحیحۀ 
لم یکن احدٌ من الصحابه ذُو مقدرة الّاوقف
روایت مینمود به نیتی آنچنان صافی که نه درد بیم عذاب نار جحیمش آلوده تواند ساخت و نه آمیغ خلود جنّت نعیمش تیره تواند داشت بل «خالصاً لوجه الله و ابتغاء رضوانه» وقف مؤبّد و حبس مخلّد نمود تمام عرصه و اعیان اینصفحه مشتمل بر مسجد و مدرسه و دارالشّفا و بیت التّعلیم و مخزن کتب و انبار آب و حمام و ما یتعلّق بهارا من المطبخ و المیضا و الانبار و المرافق و الدّروب و الابواب و الدّهالیز و غیرها مِمّا ذُکرِ اَم لَمْ یَذْکُر و زبر اَمْ لَم یزبر
که محدود است بحدود اربعۀ مسطورۀ ذیل بضمیمت یک دانگ و نیم از سه دانگ مختصی خود از کل شش دانگ یکرشته قنات مشهور بقنات مهران باضافت تمامت آن کتب و اسباب معینه و بسط (بساط) و اوانی معلومه بر عموم اهل اسلام و مصلّیان مسجد و اصناف طلبه علوم و مرضای سکان مدرسه و اطفال مسلمین علی ما تقرّر فی الفصل الاول من الفصول الاربعة الاتیه و مغبّة ذلک
از میان رساتیق و رقبات و مزارع و مستقلات و عیون و قنوات و دکاکین و خانات خاصّه متصّرفۀ خود املاک مفصلۀ ذیل را اختیار نمود و جمله را 
 

املاک واقعه در دارالخلافه طهران و توابع 

املاک واقعه در دارالخلافه  املاک واقعه در توابع دارالخلافه
قیصریه حالی بانضمام 
دو باب حمام زنانه و 
مردانه نزدیک آن 
دو باب 
دکاکین نزدیک 
قیصریه
 35 باب 
دکاکین واقعه در 
بازار معروف 
ببازار امیر 
18 باب 
قریه گرگ تپه واقعه در 
ورامین 
6 دانگ 

املاک واقعه در توابع دارالخلافه
قریه میان آباد واقعه در غار 
6دانگ 

املاک واقعه در توابع دارالخلافه
قریه شهرک واقعه در طالقان 
3 دانگ 
ندارد 

املاک واقعه در قزوین و خمسه

واقعه در قزوین  واقعه در خمسه 
قریه کمال آباد
 6 دانگ 
قریه فیض آباد
 4 دانگ و نیم 
قریه حمید آباد
 6 دانگ 
قریه داشلوجه
 6 دانگ 
قریه اقابابا 
2 دانگ الا نیم فرد 
ندارد  قریه علی گزیر 
6 دانگ 
قریه ارهان با توابع 
6 دانگ

بسم الله خیر الاسماء 
بتاریخ روز هفتم شهر شوال المکرم سنه 1297 در خانۀ مرحوم واقف خیر مواقف صیغه وقف املاک مفصله بجهة عموم وجوه خیریه که در کتابچه شریفه ذکر شده بطور عموم و اطلاق بتوکیل مرحوم واقف قدس الله نفسه سمت جریان پذیرفت . 
حرره فی 26 ربیع الاول 1299 
محل مهر مرحوم حجة الاسلام حاجی آقامحمد نجم آبادی اعلی الله مقامه الشریف 
در ظهر ورقه محل مهر حاجی ملا احمد محرر 
بضمائمها الشّرعیّه و توابعها العرفیّه بالطّوع و الرّغبه و الاختیارنا و للتّقرّب الی الله تعالی وقف مؤبّد و حبس مخلّد نمود بر ارباب مناصب و اجزاء دایره اوقاف مسطوره و مصارف معیّنه متعلقّه به آن که همه ساله منافع و محاصیل آنها در وجه وظایف نایب التّولیه و ناظر و امام و مدرسّین و نایب امام و حکیمباشی و مستوفی و ضابط و حفظه کتب و واعظ و طلّاب و معلّمان و مکتبیان و طبیبان و ممرضان و مؤذنان و مکبّران و چراغچیان و خادمان و در وجوه اخراجات آبادی خرابیهای موقوفات و نسق املاک و اصلاح کتب و ظروف و فرشها و ابتیاع عوض تفریط شده و تعزیه داری عشر اوّل محرّم و لیالی متبرکّه و احیاآت لیالی مخصوصه و تهیۀ اغذیه و اشر بۀ مرضی و لوازم مکتب خانه و چراغخانه و حمام و باغچه و امتحان طلاب و غیر ذلک پرداخته شود علی ما تقرّر فی الفصل الثانی من الفصول الاربعة آلاتیه و تولیت حل و عقد امور اینموقوفات را برمّتها و قبض و بسط مراتب مسطورات را بازمتها مدت الحیوة که مانند اظلّه و رایات ظفر آیات شاهنشاه عهد همی ممدود باد بخود اختصاص داد پس از خود تولیت اوقاف مزبوره را که بحقیقت حفظ ناموس شریعت است و حراست سفینه سعادت تا پایان دهر بسلطان عصر مفوّض داشت که آنچه مقتضای کرایم خصایص دادگستری و شرایف خصال عنصر دین پرورست در ایراد و اصدار احکام معدلت و امضأ و انفاد تکالیف تولیت مبذول فرمایند و چون تصدّی تمامت آن تکالیف من حیث المباشرة منافی حفظ احترام سلطنت است مقرّر گشت که سلطان عصر یکی از رجال دولت را که بکفایت و امانت و صلاح موصوف باشد بتصدیق ناظر و امام و مدرسین منقول و معقول از جانب خود بنیابت منصوب فرمایند تا انجام تکالیف متعلقه بتولیت را که در اوّل فصل سیم مسطور است مباشرت نماید ولی بخصوص تغییر ناظر و امام و مدرسین منقول و معقول را بحکم صریح و توقیع مبارک خود اختصاص دهند و ارجو که خدای توانا بر حسب قدرت خویش نگاهداری این اثر جمیل و پاسبانی این حمأ جلیل را بدرازی دوران و فراخای زمان برعهدۀ شاهنشاه عهد ملک الملوک سلطان السلاطین ، 

چنانکه حصن فلکها ز صدمت بلکن  که ز سیل خیز فنا ایمن است قصر بقاش 

همی موکول دارد 
 

من قال امین ابقی الله مهجته فانّ هذا دعاء یشمل البشرا 

و نظارت اوقاف مزبوره را شخصاً با برادر و الا گهر خویش ، روان پیکر مجد و شهامت ، جوهر شمشیر عزم و صرامت ، مؤسس ارکان عظمت و جلال و مشیّد بنیانِ حشمت و اقبال ، مقرب خاقان ، صهر سلطان ، جناب جلالتمآب امیر الامراء العظام ، یحیی خان معتمد الملک ، وزیر مخصوص «دام اقباله العالی» مفوض داشت و مقرر نمود که نظارت مادام الحیواة با معزی الیه باشد و پس از او نوعاً با ارشد و اصلح اولاد ذکور او و اولاد ذکور از اولاد ذکور او و هکذا با رعایت تقدم طبقه اولی بر ثانیه و ثانیه بر ثالثه و هکذا الی ماشاءالله و در صورت فقدان واجد وصفین در طبقات اولاد او و یا العیاذ بالله انقراض ایشان مفوض باشد به ارشد و اصلح از دو برادر دیگر واقف معظّم ، مقربی الخاقان معتمدی السّلطان ، 

و نظارت اوقاف مزبوره را شخصاً با برادر و الا گهر خویش ، روان پیکر مجد و شهامت ، جوهر شمشیر عزم و صرامت ، مؤسس ارکان عظمت و جلال و مشیّد بنیانِ حشمت و اقبال ، مقرب خاقان ، صهر سلطان ، جناب جلالتمآب امیر الامراء العظام ، یحیی خان معتمد الملک ، وزیر مخصوص «دام اقباله العالی» مفوض داشت و مقرر نمود که نظارت مادام الحیواة با معزی الیه باشد و پس از او نوعاً با ارشد و اصلح اولاد ذکور او و اولاد ذکور از اولاد ذکور او و هکذا با رعایت تقدم طبقه اولی بر ثانیه و ثانیه بر ثالثه و هکذا الی ماشاءالله و در صورت فقدان واجد وصفین در طبقات اولاد او و یا العیاذ بالله انقراض ایشان مفوض باشد به ارشد و اصلح از دو برادر دیگر واقف معظّم ، مقربی الخاقان معتمدی السّلطان ، ، نصرالله خان نصر الملک و حاج میرزا عبدالله خان علاء الملک «دام اقبالها» و بعد از فوت احدهما با دیگری و پس از هر دو به اصلح و ارشد اولاد ذکور ایشان و اولاد ذکور از اولاد ذکور ایشان و هکذا با رعایت ترتیب مابین طبقات اعقاب ایشان و در صورت انقراض و یا فقدان واجد وصفین معاً در ذکور اعقاب هر دو واگذار است بشخصی از امناء دربار سلطنت که بوصفین مذکورین متصف باشد و متولّی او را بتصدیق نایب التولیه و امام مسجد و مدرسین منقول و معقول منصوب فرماید و مقام امامت و محراب عبادت را شخصاً به وجود حقیقت نمود علامة العلماء و استاد الفقها عماد المحققین و فخر المجتهدین قبلة الانام و حجة الاسلام .................. منور داشت و بعد از ایشان نوعاً با کسی است از اولاد ایشان که صلاحیت مقام امامت را داشته باشد با رعایت ترتیب مابین طبقات اعقاب و در صورت تعدّد با کسی است که بقرعۀ محضر نایب التولیة و ناظر و مدرسین منقول و معقول معیّن شود و بر تقدیر انقراض اعقاب ایشان یا عدم وجدان صالح اینمقام در آنها ، با شخصی است که واجد شرایط امامت باشد و متولی بتصدیق نایب التولیه و ناظر و مدرسین منقول و معقول و جمعی از ثقات طلاب مدرسه او را تعیین فرمایند و مسند تدریس منقولات شرعیه را من الفقه و الاصول و ما یتلوهما شخصاً بوجود فاضل نحریر و محقق خبیر ، جامع المسموع و المعقول و مجتهد الفروع و الاصول

مروّج الاحکام مرجع الانام من الحاضر و البادی تاج الحاج حاج آقا محمد النجم آبادی «لازال نادی ایادیه غاصاً بالمستفیدین» مزین ساخت و بعد از ایشان نوعاً واگذار است به اعلم اولاد ایشان در اصول و فقه که اهلیت تدریس طلاب مدرسۀ مزبوره را داشته باشدبا رعایت تقدیم طبقۀ اولی بر ثانیه و ثانیه بر ثالثه و هکذا الی ماشاءالله و در صورت تساوی ایشان در اهلیت و علم مفوض است به آنکه بقرعۀ محضر نایب التولیه و ناظر و امام و مدرس دیگر معیّن گردد و در صورت انقراض و یا فقدان واجد وصفین واگذار است بر کسیکه اهلیت تدریس طلاب مدرسۀ مزبوره را داشته باشد و متولّی او را بتصدیق نایب التولیه و ناظر و جمعی از ثقات طلّاب مدرسه تعیین فرماید و مجلس افاضت مطالب معقوله را شخصاً به جلوۀ جمال حکیم اعلم و فیلسوف اعظم ، قطب المرتاضین و لّب المکاشفین ، صدر الدّین الثانی ، الآقامیرزا ابوالحسن الاصبهانی «لازال طور حضوره آهلا بالمقتبسین» آراسته داشت و بعد از ایشان نوعاً واگذار است باولاد ایشان یا غیرهم بشرحی که در نوع مدرس فقه و اصول مقرر گشت و نیز نوعاً یکنفر نایب امام و یک تالی مدرس منقول و یک تالی مدرس معقول و یک معلّم ریاضی و یک معلّم مقدمات و یک معلّم ادبیات و یک حکیمباشی دارالشفأ و یک مستوفی و یک ضابط موقوفات و یک کتابدار و یک خادم باشی و یک واعظ و دو قاری یکصد و بیست نفر طلّاب و چهار معلم مکتب خانۀ اطفال و دو خوشنویس مشاق مکتب خانۀ اطفال و دو طبیب دارالشفا و یک دواساز و یک شاگرد دواساز و یک ناظر مطبخ و یک طباخ و چهار پرستار و دو رخت شوی مرضی و دو حافظ کتب و یک ساعت ساز و چهار مؤذّن و دو مکبّر و سه چراغچی و یک دربان و شش خادم و یک باغبان و یک خادم مکتب خانۀ اطفال برقرار نمود و برای هر یک از موقوفٌ علیهم تکالیف چند مقرر داشت که  مطابق آن عمل نمایند

«لازال نادی ایادیه غاصاً بالمستفیدین» مزین ساخت و بعد از ایشان نوعاً واگذار است به اعلم اولاد ایشان در اصول و فقه که اهلیت تدریس طلاب مدرسۀ مزبوره را داشته باشدبا رعایت تقدیم طبقۀ اولی بر ثانیه و ثانیه بر ثالثه و هکذا الی ماشاءالله و در صورت تساوی ایشان در اهلیت و علم مفوض است به آنکه بقرعۀ محضر نایب التولیه و ناظر و امام و مدرس دیگر معیّن گردد و در صورت انقراض و یا فقدان واجد وصفین واگذار است بر کسیکه اهلیت تدریس طلاب مدرسۀ مزبوره را داشته باشد و متولّی او را بتصدیق نایب التولیه و ناظر و جمعی از ثقات طلّاب مدرسه تعیین فرماید و مجلس افاضت مطالب معقوله را شخصاً به جلوۀ جمال حکیم اعلم و فیلسوف اعظم ، قطب المرتاضین و لّب المکاشفین ، صدر الدّین الثانی ، الآقامیرزا ابوالحسن الاصبهانی «لازال طور حضوره آهلا بالمقتبسین» آراسته داشت و بعد از ایشان نوعاً واگذار است باولاد ایشان یا غیرهم بشرحی که در نوع مدرس فقه و اصول مقرر گشت و نیز نوعاً یکنفر نایب امام و یک تالی مدرس منقول و یک تالی مدرس معقول و یک معلّم ریاضی و یک معلّم مقدمات و یک معلّم ادبیات و یک حکیمباشی دارالشفأ و یک مستوفی و یک ضابط موقوفات و یک کتابدار و یک خادم باشی و یک واعظ و دو قاری یکصد و بیست نفر طلّاب و چهار معلم مکتب خانۀ اطفال و دو خوشنویس مشاق مکتب خانۀ اطفال و دو طبیب دارالشفا و یک دواساز و یک شاگرد دواساز و یک ناظر مطبخ و یک طباخ و چهار پرستار و دو رخت شوی مرضی و دو حافظ کتب و یک ساعت ساز و چهار مؤذّن و دو مکبّر و سه چراغچی و یک دربان و شش خادم و یک باغبان و یک خادم مکتب خانۀ اطفال برقرار نمود و برای هر یک از موقوفٌ علیهم تکالیف چند مقرر داشت که  مطابق آن عمل نمایند